در كتب رسم و ضبط قرآن كريم كه روش نگارش و علامتگذاري قرآن را مشروحاً بيان كردهاند، بعد از بررسي علامتهايي كه براي مشخّص كردن تلفّظ صحيح كلمات و آيات قرآن كريم (ضبط القرآن) به كار رفته است، به بيان نگارش كلماتي پرداختهاند كه بر خلاف تلفّظ نوشته شدهاند (رسم القرآن) و آنها را در قالب دو عنوان كلي در آوردهاند:
1ـ حروفي كه در نگارش، نوشته شده، ولي خوانده نميشوند.
2ـ حروفي كه در نگارش، نوشته نشده، ولي خوانده ميشوند.
و براي هر يك قواعد و ضوابطي را ذكر كردهاند. سعي ما بر اين است كه قواعد مذكور را با استفاده از كتب رسم و ضبط قرآن كريم، صرف و نحو و قواعد املاء و انشاء عرب به طور خلاصه بيان كرده و شيوه نگارش و علامتگذاري آنها را طبق رسم الخط قرآنهاي موجود (عربي، فارسي، تركي و اردو) مورد بررسي قرار دهيم؛ و در پايان، مطالب و قواعد لازم براي آموزش و يادگيري ساده و روانخواني قرآن كريم را، از ميان آنها انتخاب و براي سطوح مختلف (از نظر سنّ و معلومات) دستهبندي و سپس روش تدريس آنها را براي راهنمايي معلمين محترم قرآن كريم ارائه كنيم.
موارد حروف ناخوانا در قرآن كريم
به طور كلي در نگارش قرآن به چهار حرف «ا، و، ي، ل» برميخوريم كه نوشته شده ولي در هنگام خواندن، تلفّظ نميشوند؛ قبل از بيان موارد آنها، مختصري در رابطه با شكل همزه و كيفيّت نگارش آن توضيح ميدهيم، زيرا مطابق رسم الخط قرآنهاي موجود، داخل همين مبحث خواهد بود.
شكل همزه و كيفيّت كتابت آن: همزه از حروفي است كه در نگارش اوّليّه عرب، شكل خاصّي نداشت؛ در بعضي جاها با توجه به حركت همزه و يا حركت ماقبل آن به صورت «ا، و، ي» مينوشتند و در مواردي كه قبل از آن ساكن باشد، آن را در نگارش نميآوردند. مانند.
سال، باري، مومن، سما
كه خوانده ميشوند:
سَأَلَ ، بارِيءُ ، مُؤْمِنْ ، سَماءْ
بعد از آن كه قرآن توسط ابوالاسود دُؤَلي علامتگذاري شد، كاتبان قرآن براي راهنمايي قاريان از نقطههاي زرد رنگ براي تشخيص همزه استفاده ميكردند و سپس خليل بن احمد فراهيدي كه نقطههاي حركات را تغيير شكل داد، براي همزه از قسمت بالاي حرف عين «ع» كمك گرفت و از آن به بعد اين شكل «ء» به «همزه» مشهور گرديد.
آنچه كه مربوط به بحث ما ميشود، الف، واو و ياءهايي است كه قبلاً به صورت همزه خوانده ميشدند و بعد از آنكه براي همزه شكلي وضع گرديد (براي راهنمايي قاري قرآن) شكل همزه را روي اين سه حرف قرار دادند، در اين صورت اين سه حرف در قرائت زائده خواهند بود، چرا كه تنها همزه تلفّظ ميشود.
در اين جا كاري به كتابت آن نداريم، تنها در هنگام قرائت بايد متوجّه باشيم كه فقط همزه خوانده ميشود.
لازم به يادآوري است كه در قرآنهاي با رسم الخط تركي و اردو و بعضي از قرآنهاي با رسم الخط فارسي، روي الفي كه به صورت همزه خوانده ميشود، همزه قرار نميدهند و با قرار دادن علامت حرف همزه روي الف، آن را مشخّص ميكنند.[1] مانند:
اَرْسَلْنا ، سَاَلَ ، اَنْشَاْناهُنَّ
اكنون موارد حروف ناخوانا را طبق رسم الخط قرآنهاي موجود (عربي، فارسي، تركي و اردو) به ترتيب چهار حرف «ا، و، ي، ل» مورد بررسي قرار ميدهيم.
موارد الف
الف در سه مورد داراي قاعده و ضابطة كلّي است و در چند مورد جزئي و بدون ضابطة مشخّص نوشته شده ولي خوانده نميشود.
1ـ مواردي كه داراي قاعده و ضابطه مشخّص ميباشد
الف ـ همزه وصل در وسط جمله: تلفّظ كلماتي كه ابتداي آنها ساكن باشد، مشكل و يا غير ممكن است، مانند: نْصُرْ، هْبِطْ؛ عربها براي آساني و امكانپذير شدن تلفّظ چنين كلماتي از الفِ مُتحرِّكي به نام همزه وصل كمك ميگيرند.
همزه وصل در ابتداي كلام خوانده ميشود ولي در وسط دو كلمه خوانده نميشود، مانند.
اِجْلِسْ يا رَجُلْ ؛ يا رَجُلُ اجْلِسْ
در مقابل همزه وصل، همزه ديگري است به نام همزه قطع كه در ابتدا و وسط كلام خوانده ميشود، مانند:
اكْرِمْ يا رَجُلْ ؛ يا رَجُلُ اَكْرِمْ
در بعضي از قرآنها براي راهنمايي قاري قرآن، روي الفِ همزه قطع، حرف همزه «أ» و روي الف همزه وصل، صاد كوچكي «ا» قرار دادهاند و در بعضي از قرآنهاي ديگر، الف همزه قطع را با علامت سكون يا حركت و الف همزه وصل را بدون علامت نوشتهاند، مانند:
أَتَي أَمْرُ اللهِ ؛ اَتي اَمْرُ اللهِ
موارد همزه وصل در كلمات عرب
در اَفعال: امر فعل ثلاثي، مانند: اكْتُبْ، افْهَمْ. و ماضي، امر و مصدر افعال خماسي و سداسي، مانند:
انْطَلَقَ، انْطَلِقْ، انْطِلاقاً و اسْتَخْرَجَ، اسْتَخْرِجَ، اسْتِخراجاً
در اَسماء: فقط در ده اسم كه عبارتنداز: اسْم، اسْت، ابْن، ابْنَة، ابْنُم، امْرُؤ، امْرَأَة (و همچنين تثنية آنها)، اثْنان، اثْنَتان و ايْمُن
در حروف: تنها الف «ال» تعريف.
نحوة خواندن همزة وصل در ابتداي كلمهها
همزة وصل در آغاز فعل و اسم و حرف ميآيد.
در حرف: همزة «ال» تعريف هميشه مفتوح ميباشد، مانند:
الْكِتاب، الْقَمَر كه خوانده ميشوند اَلْكِتاب، اَلْقَمَر
در اسماء: هميشه مكسور ميباشد، مانند:
ابْن، اسْم كه خوانده ميشوند اِبْن، اِسْم
در افعال: با توجه به دومين حرف بعد از همزه، اگر مفتوح يا مكسور بود با كسره و اگر مضموم باشد با ضمّه خوانده ميشود، مانند:
افْتَحْ، اضْرِبْ، انْصُرْ كه خوانده ميشوند اِفْتَحْ، اِضْرِبْ، اُنْصُرْ
چند نكته:
1ـ در پنج فعل «اقْضُوا، ابْنُوا، امْشُوا، امْضُوا، ائْتُوا»، همزة وصل آنها در حالت ابتدا، به كسره خوانده ميشود چون در اصل، اين افعال «اقْضُوا، ابْنِيُوا، امْشِيُوا، امْضِيُوا، ائْتِيُوا»، بودهاند.
2ـ همزة ساكنه در كلمات «اِئْتُوا، اِتْتُوني، اِئْتِيا، اِنْتِ، اِئْذَنْ» در صورت وصل به ما قبل به «همزه»، و در صورت ابتدا به كلمه، با «ياء مدّي» خوانده ميشود، بدين ترتيب: «ايتُوا، ايتُوني، ايتِيا، ايتِ، ايذَنْ»
3ـ همزة ساكنه در كلمة «اُؤْتُمِنَ» نيز در صورت وصل به ما قبل به «همزه»، و در صورت ابتدا به كلمه، با «واو مدّي» «اُوتُمِنَ» خوانده ميشود.
علت نامگذاري همزه وصل و نشانة آن
در قديم علماي رسم و ضبط قرآن كريم در مغرب و مشرق براي همزه وصل از علامتهاي مختلفي استفاده ميكردند و اسم آن علامت را (صِلَة) ميناميدند، چون كه آن علامت نشانة وصل ما قبل الف به ما بعد آن بود.
امروزه همزه وصل را با قرار دادن صاد غير آخري (كه «صاد» ابتداي كلمه «صِله» ميباشد) روي آن «ا» مشخص ميكنند.
علماي نحو، دربارة علت نامگذاري همزه وصل ميگويند: «سُمِّيت بذلك لِأنَّه يَتَوَصَّل بِها إلَي النُّطقِ بِالسّاكِن» همزه وصل ناميده شد، به دليل اينكه توسّط اين همزه نطق به ساكن امكانپذير ميشود. («توصّل» در اينجا به معناي «امكانپذير شدن» ميباشد).
ب ـ الفي كه بعد از واو جمع قرار ميگيرد: اَفعالي كه آخر آنها به حرف واو جمع ختم ميشود، در صورتي كه بعد از واو جمع ضميري نيامده باشد، لازم است بعد از آن واو، الفي آورده شود تا واو جمع با واو غير جمع و اصلي كلمه اشتباه نشود، مانند:
نَصَرَ وَ اللهِ ـ نَصَرُ وااللهَ
به اين الف، الف فارقه نيز ميگويند، زيرا اين الف تميز دهندة واو جمع از غير جمع ميباشد.
در قرآن به چند مورد برميخوريم كه بعد از واو جمع الفي نيامده، مانند: سَعَوْ (34/5)، جاءُو (12/16). و همچنين به مواردي برميخوريم كه بعد از واو غير جمع الفي آمده، مانند اَشْكُوا (12/86)، نَبْلُوَا (47/31). شايد علّت آن به اين خاطر باشد كه در صدر اسلام، رسمالخط عرب، مراحل اوّليّه خود را ميگذرانده است و قاعده و قانون تدوين شدهاي براي نگارش وجود نداشت؛ و هر كاتبي بر اساس ذوق و تشخيص خود مينوشت. بعدها علماي صرف و نحو قاعده و ضابطههاي مشخّصي براي نگارش عربي وضع كردند.
ج ـ الفي كه بعد از تنوين نصب قرار ميگيرد، در حالت وصل:
در مبحث تنوين توضيح داده شد كه بعد از تنوين فتحه الفي قرار دادهاند تا راهنماي قاري قرآن باشد بر نحوة وقف كردن بر آخر آن؛ اين الف در حالت وصل به كلمة ما بعد، خوانده نميشود، مانند: اَرْسَلْنا نُوحاً وَ اِبْراهيمَ؛ كه هنگام وصلِ كلمة نوح به مابعد، الف آن خوانده نميشود، ولي در هنگام وقف بر آخر آن، الف آن به صورت الف مدّي خوانده ميشود، (نُوحا).
2ـ مواردي كه داراي قاعده و ضابطه مشخّص نميباشد
الف ـ مواردي كه اصلاً خوانده نميشود: در قرآن به چند كلمه برميخوريم كه در متن آن الفي زائد نوشته شده ولي خوانده نميشود، مانند: لَاَ اذْبَحَنَّهُ (27/21)، مِائَة (1/259) و و چند جاي ديگر. تَايْئَسُوا، يَايْئَسُوا، (12/87)، لِشَايْءٍ (18/23).
در بعضي از قرآنها براي راهنمايي قاري قرآن روي اين الفها دايره توخالي (ـــْــ) قرار دادهاند تا نشانة عدم تلفّظ آنها باشد، به اين نحو: «لَاَ اذْبَحَنَّهُ». و در بعضي ديگر آنها را بدون علامت نوشتهاند؛ «لَاَ اذْبَحَنَّهُ». و در بعضي ديگر آنها را بدون علامت نوشتهاند؛ «لَاَ اذْبَحَنَّهُ».
ب ـ مواردي كه در حالت وصل خوانده نميشوند: در قرآن به هفت كلمه برميخوريم كه آخر آنها به الف مدّي ختم ميشوند، اين كلمات در حالت وقف همانگونه كه نوشته شده خوانده ميشوند، امّا در حالت وصل به ما بعد، الف مدّي آنها خوانده نميشوند، و اين هفت كلمه به شرح زير است:
سوره احزاب آيه 10 الظُّنُونََا در حالت وصل خوانده ميشود الظَّنُونَ
سوره احزاب آيه 66 الرَّسُولاَ در حالت وصل خوانده ميشود الرَّسُولَ
سوره احزاب آيه 67 السًّبيلَا در حالت وصل خوانده ميشود السَّبيلَ
سوره دهر آيه 4 سَلاسِلَا در حالت وصل خوانده ميشود سَلاسِلَ
سوره دهر آيه 15 قَواريرَا در حالت وصل خوانده ميشود قَواريرَ
سوره كهف آيه 38 لكِنَّا در حالت وصل خوانده ميشود لكِنَّ
هر جا كه واقع شود اَنَا در حالت وصل خوانده ميشود اَنَ
موارد واو
در رابطه با واو ميتوان موارد آن را در دو دسته جمعبندي كرد:
دستة اوّل: مواردي كه واو به كلّي زائده است و خوانده نميشود. [1] . در مبحث حروف متذكّر شديم كه الف بر دو قسم است: 1ـ الف حركتپذير كه همان همزه است (الف يابسه نيز به آن ميگويند). 2ـ الف حركتناپذير كه همان الف مدّي است (الف ليّنه نيز به آن ميگويند).